سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/11/15
5:58 عصر

ما تنها نبودیم

بدست آقای مربع در دسته

به نام تنها لایق کرنش

- سلام. اصلن به فکر من نباشی ها، من باهات قهرم. سه روز چشمام به گوشی خشک شده، حتی نپرسیدی زنده ای یا مرده.

- تو چی تو پرسیدی؟ اما خودت که می دونی گوشیه من یک هفتس قطع شده! تازه امروز وصل شده ولی با وجودی که نمی خواستم مزاحمت بشم بازم دلم طاقت نیاورد.

- مزاحم؟! خیلی... می دونی این سه روز کارم چی بوده؟ اصلن نمی خوام من که با تو قهر کردم.

- خوب من هم دوست داشتم تو بهم حداقل یه تک بزنی. حالا بی خیال، لباستو بپوش میام دنبالت.

- چه کارم داری؟

- کارم مهمه که می خوام وقت گرامیتون رو بگیرم. من سر چهارراه منتظرم.

- باشه من تا 15 دقیقه ی دیگه حاضر می شم.

و بعد از 15 دقیقه من بودم و خاطره هایی که داشتند من را دوره می کردند.

این بار سفری در پیش نبود و هر چه شد از سفر بود و در راه من و او بودیم و اطرافیانی که هنوز من و او را به نگاه ما نمی دیدند. ما دیگر تنها نبودیم.

و امروز من تنها و او نیز تنها منتظر آمدنیم.