به نام تنها لایق کرنش
- سلام. اصلن به فکر من نباشی ها، من باهات قهرم. سه روز چشمام به گوشی خشک شده، حتی نپرسیدی زنده ای یا مرده.
- تو چی تو پرسیدی؟ اما خودت که می دونی گوشیه من یک هفتس قطع شده! تازه امروز وصل شده ولی با وجودی که نمی خواستم مزاحمت بشم بازم دلم طاقت نیاورد.
- مزاحم؟! خیلی... می دونی این سه روز کارم چی بوده؟ اصلن نمی خوام من که با تو قهر کردم.
- خوب من هم دوست داشتم تو بهم حداقل یه تک بزنی. حالا بی خیال، لباستو بپوش میام دنبالت.
- چه کارم داری؟
- کارم مهمه که می خوام وقت گرامیتون رو بگیرم. من سر چهارراه منتظرم.
- باشه من تا 15 دقیقه ی دیگه حاضر می شم.
و بعد از 15 دقیقه من بودم و خاطره هایی که داشتند من را دوره می کردند.
این بار سفری در پیش نبود و هر چه شد از سفر بود و در راه من و او بودیم و اطرافیانی که هنوز من و او را به نگاه ما نمی دیدند. ما دیگر تنها نبودیم.
و امروز من تنها و او نیز تنها منتظر آمدنیم.