سفارش تبلیغ
صبا ویژن

85/9/29
7:24 عصر

سمفونی چندم من

بدست آقای مربع در دسته

قدری به تمامِ من

سرازیر

در همیشه می مانی

تا من

نه

همین که گفتم را تکرار نکن 

اینقدر در خودم گُمی

 که وقت را

لبریز از نارسایی می خوانم

 و اینجا با تو به تماشا میـــ ...

 بازی کردن را دوست اگر ( احتمالن مثل من )

دوست باشی

 با من که نه با خودت

می توانی کنار بیایی.

- آخِـــــــــــــــــــــیش

- داشتم زیر بار این همه فشار می مُر...

 و مَـم مـــم مــــــــــــــن که نمی توانم با تو

من با تو نمی توانم با من با

با تو نمی من...

- دیگر واژه ندارم می توانم شما را در قطعه ای از بتهون همراهی کنم تا بعد از پشت به من

 تو باشی

و

تو در جیبم باشد

تو من باشی خنجر خورده و من مَرد باشد به گونه ای دیگر

- حالم از این همه من و تو بهم می خوره -

نمی خواهم من باشی

                             و فقط خودم را برای این تنهایی انتخاب کنی

نماز نخوانده اتاق را ترک کنی و تنها نباشی وقتی در اتاق...

من در اتاق تنها بودم

                         فقط چند نفر در اتاق بودند

                         که همراه من نماز خوانده بودند   و  ....

نه در این جا نه اینجا نبود

نمی توانست روی من را بپوشاند کوچک بود...

جایم را خیس کرده

نه مادرم مرا بزرگ

گفته بود

مرا بزرگتر گفته

 تا نهایتن زیاد باشم تنها

که در اتاق تو باشی و من پوششی نباشم

 تو تنها ...

با قطعه ای از آهنگ های من

با تو بنوازم و همراهیم نکنی تا نه قطعه...

نه نمازم 

- از ابتدا می خوانم و بعد می نواییم

- من تنها بودم -

 

بهنام دهقانی

آذر ۱۳۸۵